سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پلاک


خدایا بر فراز دلم و انگشتانِ دستم ، خودت منطقه پرواز ممنوع اعلام کن!
خدایا خودت مواظبِ حرکاتِ انگشتانِ دستم باش ...
خدایا خودت مواظب توبه ام باش ...
خدایا خودت به انگشتانم بیاموز که ...
روشن ترین ثانیه ها را رقم زنند ...








      

خدایا بر فراز دلم و انگشتانِ دستم ، خودت منطقه پرواز ممنوع اعلام کن!
خدایا خودت مواظبِ حرکاتِ انگشتانِ دستم باش ...
خدایا خودت مواظب توبه ام باش ...
خدایا خودت به انگشتانم بیاموز که ...
روشن ترین ثانیه ها را رقم زنند ...








      


خسته از زمین خسته از تمام مردمانی که حرف زدن برایشان آسان است

اما در عمل حرف خود را  زیر سوال میبرند

                                          

خسته از همه کسانی که ماندند کاری زینبی نکردند

به قول دوست شاعرم : من از همه اهل زمین شکایت دارم

ای شهدا شما خودتون میدونید که ما قدم در راه شما گذاشتیم

آرزو داریم رو دلمان همانند شما پا بگذاریم

سخت است در این زمان کسی روی دلش پا بگذارد

همه او را مجنون میخوانند

ولی درست میگویند : ما دیونه شهدا هستیم

به قول رهبرم که چقدر زیبا فرمود :

امروز ادامه دادن راه شهدا از اجرش از شهادت کمتر نیست

از چی بگم:

از کسانی که بوی مردی را استشمام نکرده اند و فقط می گویند ...

از کسانی که وقتی پای منفعت دنیایی شون به خطر میفته :

پا روی تمام اعتقاد و ایمانشان میگذارند و میگویند

نکند مردم بگویند ...

از زندگی فقط یاد گرفتیم که بگوییم اگر فلان شد مردم چه میگویند

وای به حال کسی که به جای خدا بگوید مردم...

اعمالمان را برای دلخوشی مردم قرار دادیم نه خدا

بعد انتظار داریم امام زمان بیاید

برای کی بیاید برای من بیاید که کارهایم برای خشنودی مردم است

تمام اعمال و رفتارمان را برای شاد کردن مردم قرار دادیم تا :

نکند خدای ناکرده مردم حرفی بزنند

نکند کسی بد گوبد پشت سر ما

نتیجه این کار های ما این میشود که قشر مقابل ما به میگویند :

متظاهر و ....

نکند روزی با کارهایمان دل مهدی(عج) را بشکنیم

زندگی را برای خشنودی خدا قرار دهیم نه مردم

میشود از بین مردم به گوشه ای پناه برد که کسی نشناسد مارا

اما نمیشود به جایی رفت خدا ما را نبیند

به قول حضرت امام که میفرمود :

عالم محضر خداست   در محضر خدا معصیت نکنید

عجیب دلم از این مردمان گرفته ....

از مردمانی که ....

خدایا ما جایمان در بین این مردم نیست

تو برای ما کاری کن ...

هر چه خودت  صلاح میدونی

نگذار از جنس این انسانها بشویم

امیدوارم توانسته باشم یکی از درد های لاعلاج این جامعه را نشان بدهم

این کشور،کشور امام زمان است

باید برای دلخوشی امام زمان تلاش نمود :

صبر کن سهراب

قایقت جا دارد  

 من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم





      

مانند شهدا زندگی کنیم تا راه شهدا را ادامه دهیم

گاهی وقت ها بر خلاف رسم زمانه باید حرکت کنی

گاهی زمانه را باید در هم شکست

     

گاهی متهم به مجنون شوی

گاهی هزاران نفر مقابلت می ایستند

گاهی وقت ها بریده می شوی

نفس کشیدن در دنیا برایت سخت میشود

همیشه دنیا دنیا نیست

چرا رسم دنیا را ادامه دهیم

چرا بیایم زندگی شهدا را الگوی زندگی مان قرار دهیم

اگر بتوانیم مانند شهدا زندگی کنیم

اگر بتوانیم زندگی شهدایی کنیم

امکان دارد در باغ شهادت دوباره برای ما باز شود

ولی دیگر آن زمان تمام شد که در باغ شهادت باز باز بود

شهید صالح نژاد زیر باد خنک کولر گازی نمیخوابید

میگفت درست نیست کسانی هستند توان مالی ندارند و در گرما هستند

و من اینجا زیر باد خنک این کولر بخوابم

کدوم از ما اینطور زندگی میکنیم

شهید شاه آبادی فرمانده اش شهید میشود

میبیند زن و بچه او بی پناه هستند

با پدر و مادرش به خواستگاری او میرود

خانم فرمانده اش میگوید :

این بچه شهید کم سن است و شما اذیت میشی

شهید شاه آبادی میگوید:

اگر شما با من ازدواج نکنی

میروم با کسی ازدواج میکنم که چهار تا بچه داشته باشد

بالاخره شهید با ایشون ازدواج کرد

بعد از چند سال شهید شد

شهدای ما اینطور بودند

زیستشان خاص بود

و رفتنشان خاص تر

باید ویژه زندگی کرد تا ویژه مرد

ویژه مردن هم چیزی جز شهادت نیست

خدایا به ما توفیق بده مانند شهدا زندگی کنیم

تا مانند شهدا شهید شویم

و از این دنیای بی ارزش رخت سفر بربندیم  و

همسفر شهدا شویم و

هم سفره امام حسین علیه السلام سردار بی سرمان شویم

انشالله....




      

اولین بار او را در پادگان شهید بیگلوی اهواز دیدم. شهید مهدی خوش سیرت، وحید را می شناخت، به من گفت:این بچه، قاچاقی وارداتوبوس شده و به جبهه آمده است، حواست به او باشد…


«من واقعاً وقتی که بعضی از این جوان ها را می بینم، بعضی از این صحبت های جوان ها را می شنوم، بعضی از این شادی های آنها را می بینم در جبهه ها؛ می بینم که جاییکه الان آتش است و هر روز آتش بازی است، این ها با سر افرازی و با عظمت روحو شادی دارند پیش می روند. من متحیر می شوم و از این حسرت می برم که ما نرسیدیم بهیک همچون مقامی. امام خمینی(ره)»


شهید وحید رزاقی از دلیر مردان گیلانی لشکر 25 کربلا است که در نوجوانی، با سن و سال کم و باجثه ی نحیف و کودکانه اش به جبهه آمد. اولین بار او را در پادگان شهید بیگلوی اهواز دیدم. شهید مهدی خوش سیرت، وحید را می شناخت و به من گفت:

- «این بچه، قاچاقی وارداتوبوس شده و به جبهه آمده است، حواست به او باشد.»

چند روزی نگذشته بود که گردان ما در منطقه جفیرخط پدافندی گرفت و ما هم در خط مستقر شدیم. یک روز شهید خوش سیرت با من تماسگرفت و گفت:


- «وحید رزاقیان در منطقه ی شما مجروح شده، می ترسم روحیه اش را ببازد، به او سری بزن تا روحیه اش تقویت شود و اگرنیاز بود او را به پشت جبهه منتقل کن.»


به سرعت رفتم سراغ وحید، تا اینکه او را پیدا کردم. وقتی او را دیدم، بعد از سلام و احوالپرسی می خواستم با شوخی و خنده کردن به او روحیه بدهم که گفت:

- «من امروز، 15 روز است که به سنبلوغ رسیدم و این ترکشی که به من اصابت کرده، گناهان 15 روزه ی مرا پاک کرده است. شما دعا کنید که خداوند مراشهید کند.»

با حرف های غیرمنتظره ای که از وحید شنیدم. به جای اینکه من به او روحیه بدهم، بلکه روحیه خودم چند برابر شده بود و برگشتم.

بعدها وحید با این روحیه ی ملکوتی اش به شهادت رسید و آسمانی شد.





      

نامه شهید : ما هرچه داریم از برکت اسلام و امام عزیزمان می باشد و اینکه صبر را پیشه خود سازید که خداوند با صابران است و صبر از ایمان است

شهیدکیومرث نامور :

تاریخ تولد:1346 - تاریخ شهادت :1365/11/26 - محل شهادت :مهران

عملیات منجبر به شهادت:کربلای 5 . نحوه شهادت : تیر مستقیم دشمن بعثی .

فرازی از وصیت نامه شهید :مادر عزیزمن وقتی شهید شدم برای من گریه نکن . باران برای من گریه می کند . گریه کردن شما گناه دارد .

  بیایین باهم برای شادی روح کسانی که برای ازاد بودن ما تلاش کردند و جنکیدند و به شهادت رسیدند صلوات محمدی بفرستیم




      

 

بسم الله الرحمن الرحیم

این مطلب از کتاب «هزار و یک حکایت عبرت انگیز» برداشت شده است.لازم به ذکر است که پدیدآورند? این اثر،اشکان قلی زاده است  و انتشاراتی«صالحان» با همکاری چند انتشاراتی دیگر،این کتاب را منتشر کرده اند:

اولین گروهی(ده نفره ای) که مختار آنان را به سزای اعمال زشت شان رساند و از آنان انتقام گرفت،کسانی بودند که روز عاشورا، اسب های خود را نعل تازه زدند و بر بدن مطهر امام حسین-علیه السلام- و بدن های دیگر شهدا تاختند.پس از دستگیری این گروه، مختار دستور داد که آن ها را به پشت خواباندند و با میخ های آهنی دست و پایشان را به زمین کوبیدند و آن گاه دستور داد عده ای از سپاهیان به پای اسب های شان نعل تازه کوبیدند،سپس بر بدن این جنایتکاران تاختند تا اینکه بدن هایشان زیر سم اسبان از هم پاشید؛گوشت، پوست و استخوانشان نرم و با خاک یکسان شد و به این صورت به هلاکت رسیدند.سپس جسدهای پلید آنان را به آتش کشیدند تا خاکستر شد.

«ابو عمرو زاهد» می گوید:ما بعدها درباره ی سوابق این ده نفر-که روز عاشورا بر بدن امام حسین(ع) و دیگر شهدا با اسب تاختند- بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که هم? آنان زنازاده و فرزندان نامشروع بودند!

 




      


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بیایین با هم برای شادی روح شهیدان صلوات بفرستیم

+ شهیدان گمام

+ شهیدان گمنام